دنیا و آخرت به نگاهی فروختیم
سودا چنان خوش است که یکجا کند کسی
عمر عزیز خود منما صرف ناکسان
حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی
دنیا و آخرت به نگاهی فروختیم
سودا چنان خوش است که یکجا کند کسی
عمر عزیز خود منما صرف ناکسان
حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی
تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد
ای بینوا که فقر تو تنها گناه توست در گوشه ای بمیر که این راه، راه توست
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد در هیچ سر خیالی زین خوبتر نباشد