گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
گفتی ام، درد تو عشق است، دوا نتوان کرد
دردم از توست، دوا از تو چرا نتوان کرد؟