سنگ از این سرگذشت دل تنگ است
فکر پرواز در دل سنگ است
مگرش کوره در گداز آرد
آن روان روانه باز آرد
سنگ از این سرگذشت دل تنگ است
فکر پرواز در دل سنگ است
مگرش کوره در گداز آرد
آن روان روانه باز آرد
شیرین من بمان مگر این روزگار تلخ
فرهاد خسته را به نگاهی امان دهد
در زلف شب گره بزن آن زلف مست را
شاید شبم به سوی تو راهی نشان دهد