گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم
گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم
این شرح بی نهایت کز زلف یار گفتند
حرفی است از هزاران کاندر حکایت آمد
هزار کوه گرت سد ره شوند، برو
هزار ره گرت از پا درافکنند، بایست
از می خمار آن می گلگون ز دل نرفت
داغ شراب را نتوان با شراب شست
با چشم پرنیرنگ او، حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند