گر چه مستیم و خرابیم چو شب های دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر
به جز از امشب و فردا شب و شب های دگر
باده پیش آر که رفتند از این مکتب راز
اوستادان و فزودند معمای دگر
گر بهشتی است رخ توست نگارا که در آن
می توان کرد به هر لحظه تماشای دگر