تیر و کمان گرفته ای سوی شکار می روی
صید تو اند عالمی بهر چه کار می روی
تیر و کمان گرفته ای سوی شکار می روی
صید تو اند عالمی بهر چه کار می روی
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد
نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر
مگر آن روز که خود مفلس و مضطر گردد