ای یار ناسامان من (سعدی)
پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ب.ظ
ای یار ناسامان من، از من چرا رنجیده ای
وی درد و ای درمان من، از من چرا رنجیده ای
ای سرو خوش بالای من، ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من، از من چرا رنجیده ای
بنگر ز هجرت چون شدم، سرگشته چون گردون شدم
وc ناوکت پرخون شدم، از من چرا رنجیده ای
گر من بمیرم در غمت، خونت بتا در گردنم
فردا بگیرم دامنت، از من چرا رنجیده ای
من سعدی درگاه تو، عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکوخواه تو، از من چرا رنجیده ای
۹۴/۱۲/۲۰