ما فاتحان (اخوان ثالث)
شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۱۴ ق.ظ
ما فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوانتر زانکه بیرون آید از سینه ،
راویان قصه های رفته از یادیم.
کس به چیزی، یا پشیزی، برنگیرد سکه هامان را.
گویی از شاهی ست بیگانه .
یا ز میری دودمانشان منقرض گشته.
گاه گه بیدار می خواهیم شد زین خواب جادویی ،
همچو خواب همگنانِ غار،
چشم می مالیم و می گوییم : آنک ، طرفه قصرِ زرنگارِ صبحِ شیرینکار.
لیک بی مرگ است دقیانوس!
با صدایی ناتوانتر زانکه بیرون آید از سینه ،
راویان قصه های رفته از یادیم.
کس به چیزی، یا پشیزی، برنگیرد سکه هامان را.
گویی از شاهی ست بیگانه .
یا ز میری دودمانشان منقرض گشته.
گاه گه بیدار می خواهیم شد زین خواب جادویی ،
همچو خواب همگنانِ غار،
چشم می مالیم و می گوییم : آنک ، طرفه قصرِ زرنگارِ صبحِ شیرینکار.
لیک بی مرگ است دقیانوس!
۹۶/۰۵/۲۸