تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد
ای بینوا که فقر تو تنها گناه توست در گوشه ای بمیر که این راه، راه توست
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد در هیچ سر خیالی زین خوبتر نباشد
زندگی بار گرانی است که بر پشت پریشانی توست
کار آسانی نیست،نان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودن
ای آن که طبیب دردهای مایی این درد ز حد رفت، چه می فرمایی؟