پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
گفت عالم همه در بندگی شیطان اند
گفتم ای زاهد خودبین به زیان تو که نیست
ره به معنی نبرد آن که به صورت نگرد
سایه گفتند که صوفی است به جان تو که نیست
ما را ز تیغ مرگ مترسان که از ازل
بر موج بسته اند کلاه حباب را
اسباب زندگی همه دام تحیر است
غیر از فریب هیچ نباشد سراب را