اشعار ناب پارسی

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ق.ظ

مرده بودم (محمد علی بهمنی)

من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم

یک عمر دور و تنها، تنها به جرم اینکه
او سرسپرده می خواست،من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی به جای خورشید، من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد، وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم



نوشته شده توسط یاسر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
اشعار ناب پارسی
بایگانی

مرده بودم (محمد علی بهمنی)

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ق.ظ

من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم

یک عمر دور و تنها، تنها به جرم اینکه
او سرسپرده می خواست،من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی به جای خورشید، من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد، وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۰۹
یاسر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی