اشعار ناب پارسی

يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۰ ق.ظ

نشد (فاضل نظری)

هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد 
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصه عشقت گرهى باز شود 
به پریشانى گیسوى تو سوگند نشد

خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند 
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد

من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمى که لبش باز به لبخند نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد



نوشته شده توسط یاسر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
اشعار ناب پارسی
بایگانی

نشد (فاضل نظری)

يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۰ ق.ظ

هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد 
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصه عشقت گرهى باز شود 
به پریشانى گیسوى تو سوگند نشد

خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند 
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد

من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمى که لبش باز به لبخند نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۰۶
یاسر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی